اصلاحوب: ماموستا محمدرئوف محمدی به سال ١٣٤٩ متولّد شد. دروس دینی را در کردستان عراق فراگرفت و در سال ١٣٨٠ به عضویت جماعت دعوت و اصلاح درآمد. ایشان هماکنون مسؤول هیأت اجرایی جماعت در شهرستان سرپلذهاب است. محمد رؤوف محمدی از نقشآفرینان مؤثر اجتماعی در سرپلذهاب است که بهویژه بعد از وقوع زلزلهی اخیر، در امدادرسانی و مدیریت کمکهای ارسالی مردمی، کوششهای مستمر و شایان توجهی داشته و دارند.
- لحظات آغازین زلزله شما کجا بودید و آن لحظات چه احساسی داشتید؟
«با یکی از دوستان که از روانسر آمده بود به دیدن دوستی در محله زعفران رفته بودیم. لحظات وقوع زلزله بسیار وحشتآور بود. حتی نمیتوانستیم از جای خود تکان بخوریم. به محض بلند شدن به زمین میافتادیم. بعد از تمام شدن زلزله راهی منزل شدم که به لطف خدا زن و بچهام به همراه خانواده همسرم با وجود تخریب منزل که در مجموعهی مسکن مهر بود، نجات پیدا کرده بودند. خدا را شاکریم که دوستان از کرمانشاه برای امدادرسانی آمده بودند چون ما تا چند روز در شوک به سر میبردیم. بعد از تقریبا دو روز ما نیز همراه دوستان وارد عرصهی امدادرسانی شدیم و افراد را سازماندهی کردیم.»
- تعداد انبارهایی که تدارک دیدید چقدر بود و در چه روزی آنها را مستقر کردید؟
«روز بعد از زلزله کمکها رسیده بود و در میان مردم توزیع میشد. مردمی که از کرمانشاه و شهرهای دیگر آمده بودند در روستاها کمک زیادی کردند. داخل شهر سه انبار و در روستای کوئیک یک انبار داشتیم. بنده نظارت بر انبارها را برعهده داشتم.»
- کمکرسانی را چگونه ارزیابی کردید و به نظر شما در چه سطحی بود؟
«سیل کمکهای مردمی بسیار زیاد بود هر چند بدون مدیریت بین مردم توزیع میکردند اما در این مدت دولت تقریباً ورود پیدا نکرده بود. هفدههزار بستهی غذایی (شامل روغن، قند، چایی، خرما)، سیزدههزار پتو، سههزار بخاری برقی، سههزاوپانصدونود بسته پوشاک(زنانه، بچگانه، مردانه)، دههزار بستهی بهداشتی، هزار تخته فرش، سههزار پیکنیک، سههزار چادر، دویستوپنجاه تانکر آب، دهتریلی آب معدنی، دویست کانکس، هفت تا هشتهزار متر نایلون، حدود هفتهزار متر فوم، پنجهزار بسته تغذیهای برای مدارس، مقداری پول نقد را در میان مردم توزیع کردیم. تمرکز ما بیشتر روی شهر بود و در روستاها فعالیت نداشتیم. ما تقسیم کار کرده بودیم و برای توزیع، افراد نیازمند را شناسایی میکردیم. یعنی برخی افراد مسؤول نامنویسی میکردند و از چادرها آمار افراد را میگرفتند و طبق همان آمار بستهها را پخش میکردیم.»
- چه مؤسّسههای خیریهای اقلام امدادی خود را به شما میسپردند؟
«از تمام مؤسسات و شهرها کمکها را برای ما ارسال میکردند و یا به داخل شهر میآوردند و به ما تحویل میدادند تا توزیع کنیم. البته ما نیز کمکم به صورت یک مؤسسهی خیریهی مستقل به نام هیوا فعالیت میکنیم.»
- چه تعداد نیروی انسانی در مجموعهی شما فعالیت داشتند؟
«به طور میانگین روزانه پانزده تا بیست نفر مشغول فعالیت بودند اما گاهی افرادی از شهرهای دیگر نیز برای کمکرسانی به ما میپیوستند. ما ستاد بحران تشکیل داده بودیم و با گروههایی که تحت نظارت ما بودند هماهنگ میشدیم. دوستان پاوهای به خصوص آقای خلیل صالحی همکاری بسیاری خوبی با ما داشتند.»
- برای امدادرسانی چه کاستیها و موانعی وجود داشت؟
«باید سعی کنیم در این مواقع بیشتر خویشتندار باشیم و با انعطاف و سعهی صدر بیشتری با مردمی که برای کمک به ما مراجعه میکنند رفتار کنیم. نیروی انسانی ماهر و آموزشدیده نیز بسیار مهم است. ما تحت پوشش مؤسسهی خیریهی احسان فعالیت میکردیم اما از مؤسسات دیگر نیز کمک میگرفتیم و با سپاه و نیروهای انتظامی هم هماهنگ بودیم. بنابراین مانعی از طرف نهادهای دولتی برای ما وجود نداشت.»
- در طول فعالیت امدادی خود بعد از وقوع زلزله چه تجربهی شگرفی داشتید؟
«دیوارهای محکمی به عنوان مذهب، قومیت، جنسیت و... درست شده بود که تمامی این دیوارها در این واقعه فرو ریختند و مرزی باقی نماند. شیعه و سنی و کورد و فارس و ترک و... در این جا مهم نبود و مردم تنها برای کمک به همنوعان خود آمده بودند. تجربهی شگفتی بود. در میان بستههایی که فرستاده بودند دختر بچهای به نام حنانه مقداری خوراکی و یک نامه همراه با شماره تلفن خود فرستاده بود و نوشته بود اگر این بسته به دستتان رسید لطفاً با من تماس بگیرید، با او تماس گرفتم و تشکر کردم.
آقای محمد احمدیان مسؤول هیأت اجرایی جماعت در استان کردستان یک هفته در اینجا حضور داشتند، ایشان میگفتند امروز روز عمل است و باید هر آنچه یاد گرفتهایم را امروز عملی کنیم. دیدن این صحنهها بسیار لذتبخش بود.»
- وضعیت شهر اکنون چطور است و بعد از چه مدّت شرایط به حالت عادی خود برگشت؟
«وضعیت شهر به حالت عادی برنگشته است اما بعد از تقریباً چهار روز از حالت شوک بیرون آمد. به مرور زمان مردم به کار و فعالیت پرداختند و ما مرتب از مردم درخواست میکردیم به کار و زندگی خود بازگردند و از مسؤولین نیز درخواست میکردیم بازارچه و شهرک صنعتی را باز کنند تا مردم به فعالیتهای روزانهی خود ادامه دهند. بانکها و نهادهای دولتی بعد از تقریبا پانزده روز شروع به کار کردند. ساختمان بعضی از ارگانها سالم بود و آنهایی که تخریب شده بودند در کانکس به فعالیت خود ادامه میدادند. مدارس نیز بعد از تقریبا چهل یا پنجاه روز آغاز به کار کردند.»
- مشکل اصلی و عمدهی مردم در حال حاضر چیست؟
«بازسازی در اولویت قرار دارد. مطمئنّاً اگر مردم مسکن و سرپناه مناسبی داشته باشند بسیاری از مشکلات خود به خود حل میشود. برای مثال مشکلاتی که از نظر بهداشتی وجود دارد با فراهم شدن سرپناه مناسب حل میشود. مردم به کانکس نیاز مبرم دارند همچنین مواد غذایی نیز از نیازهای مردم است.»
- ضعفهای مدیریت بحران در این واقعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
«من طرحی ارایه کردم با این مضمون که هر کسی میخواهد در کلاسهای ما شرکت کند لازم است همزمان در مؤسسهی خیریه و نهادهای مردمی فعالیت کند تا در قبال دیگران احساس مسؤولیت داشته باشد. تأسیس مؤسسهی خیریه در تمامی شهرها و با مشارکت اعضای جماعت، میتواند بسیار ثمربخش باشد.
ضعف رسانهای در این واقعه کاملاً مشهود بود. میتوانستیم با ساختن مستندی چند دقیقهای وضعیت مناطق زلزلهزده را به مردم نشان دهیم و از این طریق شاید میتوانستیم کمکهای مادی و معنوی بیشتری جمعآوری کنیم. در آموزش افراد در زمینهی کمکهای اولیه، ارتباطات اجتماعی و... ضعف جدی داریم. همچنین باید به مهارتِ کار گروهی توجه بیشتری صورت گیرد.»
- در پایان اگر سخنی دارید با ما در میان بگذارید.
«سخن آخر من این است که مبحث آموزش را جدی بگیریم و افراد را در زمینههای مختلف آموزش دهیم تا بتوانیم نقش مؤثّری ایفا کنیم. رسانه را قوی کنیم، امروزه رسانه یکی از اهرمهای قوی است که میتوانیم به صورت مفید از آن استفاده کنیم.»
نظرات